Communist Party of Iran
Marxist.Leninist.Maoist
حزب کمونیست ایران
مارکسيست.لنينيست.مائوئيست
جستجوی بیشتر
 
 حقيقت دوره سوم- شماره 84  يكشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ برابر با ۱۷ فوريه ۲۰۱۹       
به مناسبت سی و هفتمین سالگرد قیام مسلحانه سربداران آمل

به مناسبت سی و هفتمین سالگرد قیام مسلحانه سربداران آمل

مقدمه ای برای نسخه صوتی کتاب پرنده نوپرواز

رها شدن بر گُردة باد است و

با بی­ثباتی سیماب­وار هوا بر آمدن

به اعتماد استقامت بالهای خویش،

وگرنه مساله­ای نیست:

پرندة نو پرواز

بر آسمان بلند

سرانجام

پر باز می­کند. (احمد شاملو)

 

در 5 بهمن 1360 نیروهای نظامی سربداران در نبردی جسورانه با کمک مردم، شهر آمل را کوچه به کوچه و خیابان به خیابان به تصرف خود در آوردند. ستون فقرات سربداران کمونیست های انقلابی و آگاهی بودند که با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی، مبارزۀ مسلحانه ای را آغاز کردند. قیام آمل در ابتدا به عنوان عملیات گشایش جنگ برای سرنگونی جمهوری اسلامی طرح ریزی شده بود، اما نیروهای سربداران از شش ماه پیش از آن درگیر در چند عملیات نظامی با نیروهای سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی شده و یک عملیات محاصره و سرکوب بزرگ دشمن را درهم شکستند. در پاییز و زمستان سال ۶۰  این مبارزه شور عظیمی در میان توده های مردم و نیروهای انقلابی ایجاد کرد. زیرا بیان آن بود که در اکنون یک نیروی بدیل در مقابل جمهوری اسلامی در صحنه است و بر پایه افق و برنامه تغییر رادیکال جامعه، نقشه سرنگونی این رژیم را دنبال می کند.

سازمانده و رهبر این قیام، اتحادیه کمونیست های ایران بود. سازمانی که بعد از قیام آمل نامش به اتحادیه کمونیست های ایران (سربداران) تغییر کرد و سپس در سال 1380 حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) را تشکیل داد. اتحادیه کمونیست های ایران گردانی از جنبش نوین کمونیستی جهانی بود. جنبشی که در دهه 1960 تحت رهبری مائوتسه دون و در جدایی از کمونیسم دروغین حاکم بر شوروی سرمایه داری شده (۱۹۵۶-۱۹۹۱)  شکل گرفت. مانند دیگر احزاب و سازمان های جنبش کمونیستی بین المللی، دست زدن به جنگ انقلابی از اصول خدشه ناپذیر اتحادیه کمونیست های ایران برای به فرجام رساندن انقلابِ پرولتری از طریق درهم شکستن دولت طبقاتی حاکم بود. اما علاوه بر این اصل عام، در سال 1360 اوضاع ویژه ای نیز در کشور شکل گرفت که عملی کردن این استراتژی را نه فقط به امری ممکن بلکه به امری عاجل تبدیل می کرد.

از روزهای پایانی زمستان 1359 به خوبی احساس می شد امواج بلند مقاومت و مبارزه توده ای علیه رژیم اسلامی در راه است. توهمات اولیه بخش های بزرگی از مردم نسبت به اهداف و عملكرد حاكمان جدید در حال فرو ریختن بود. این تحولِ مهم، علی رغم آغاز جنگ ارتجاعی ایران و عراق و تبلیغات وسیع رژیم برای فریب دادن و متحد كردن مردم زیر پرچم «دفاع از میهن» [که چیزی جز دفاع از جمهوری اسلامی نبود]، در حال شکل گیری بود و این مساله نه از نگاه رژیم اسلامی و نه از دید قدرت های امپریالیستی دور نمانده بود. همچنین شکاف بزرگی در درون هیئت حاکمه جمهوری اسلامی نیز ایجاد شده بود افتاده بود که به از هم گسیختگی و ضعف حكومت دامن می زد. از خرداد 1360 دستگاه سرکوب امنیتی رژیم تحت رهبری شخص خمینی، طرح تسویه حساب درونِ حاکمیت و همزمان سركوب و كشتار نیروهای اپوزیسیون را آغاز کرد. در مقابل همه این جنایات، دولت های امپریالیستی آگاهانه سكوت كردند تا جمهوری اسلامی بقایای جنبش انقلابی و روحیه انقلابی درون توده های مردم را نابود کند.

تحلیل مشخص اتحادیه کمونیست ها از شرایط مشخص این بود که گرهگاهی سیاسی در مبارزه طبقاتی ایجاد شده و جمهوری اسلامی بر سر دوراهی سرنگونی یا تحکیم قرار گرفته است و اگر نیروهای انقلابی و در رأس آن ها کمونیست های انقلابی به ضرورت سرنگونی فوری این رژیم پاسخ نگویند، روند ضدانقلاب هولناکی برای مدتی نامعلوم بر کشور حاکم خواهد شد و پیامدهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بی سابقه ای را بر جامعه تحمیل خواهد کرد.

اتحادیه کمونیست های ایران در آن مقطع سازمان کمونیستی جوانی بود که ستون فقرات محکمی از اعضای متعهد، رهبران و کادرهای آموزش دیده داشت و دارای یک تشکیلات سراسری بود که در مناطق گوناگون کشور پایه گرفته بود. مهمتر از همه این بود که اتحادیه کمونیست های ایران توانست از خط راستی که در سال 1359 در رهبری آن شکل گرفته بود گسست کند و با بیرون ریختن این خط راست، بر توانایی سیاسی و عملی اش بیافزاید. با این وصف اتحادیه به لحاظ کمیت نسبت به برخی سازمان های چپ ایران، سازمانی کوچک به حساب می آمد. اما در شرایطی مانند سال ۶۰ حتی یک نیروی نسبتاً کوچک می توانست چرخشی کیفی در اوضاع به وجود آورده و نه تنها مانع از تثبیت حکومتِ ضدانقلابی بشود بلکه راه یک انقلاب واقعی را باز کرده و آن را رهبری کند. بر اساس این تحلیل و ارزیابی اتحادیه کمونیست ها اعلام کرد: «در شرایط مساعد و قابل انفجار سیاسی در یک جامعه، به هیچ رو کوچکی و بزرگی یک نیروی انقلابی نمی تواند در تصمیم و عزم آن نیروی انقلابی برای تولید حریق انقلاب در آن شرایط نقشی تعیین کننده ایفا کند... به عبارت دیگر نحوه برخورد و رفتار عوامل ذهنی محیط یعنی دسته ها و سازمان ها و رهبران آن ها در این لحظات تعیین کننده می شود.»

برای کمونیست‏‏هایی که قیام سربداران را سازمان داده و رهبری کردند روشن بود چنانچه حاکمیت جمهوری اسلامی تثبیت شود نتیجه اش وضعیتیِ دهشتناک‏ تر از آن چیزی بود که مردم در سال ۵۷ علیه آن انقلاب کردند. زیرا جمهوری اسلامی، حفظ همان نظام طبقاتی ستم و استثمار پیشین به علاوۀ استبداد فاشیستی دینی بود.

جمهوری اسلامی نظام خود را با سرکوب خیزش زنان علیه حجاب اجباری در اسفند ۵۷، سرکوب جنبش‏های عادلانه ملل تحت ستم در خوزستان و کردستان و ترکمن صحرا، یورش به آزادی تفکر و دانشگاه ها و سرکوب مطبوعات و روشنفکران و سازمانهای سیاسی اپوزیسیون و سرکوب جوشش انقلابی کارگران و زحمت کشان ایران شروع کرد و با کشتار پیشروانِ آگاهِ جامعه در زندان‏ها آن را تحکیم کرد. اتحادیه کمونیست‏ها در سال ۶۰ علیه چنین رژیمی بود که فراخوان خیزش و قیام برای سرنگونی را داد و در همین رابطه و در بیانیه آبان ماه سال 60 سربداران نوشت:

ای مردم ایران! ... جمهوری اسلامی، خمینی و دارودسته‏اش چیزی جز یک دستگاه فساد و زور و قلدری آخوندی نیست. خمینی دغل کار رژیم مطلقه سلطنتی را در شکل و شمایل مذهبی و بر تلی از بدن‏های متلاشی شده جوانان انقلابی ما بار دیگر احیاء کرده است. حکومت شلاق و چوبه  اعدام خمینی و شرکاء، روزی نیست که خون صدها جوان و نوجوان، زن و مرد و حتا فرزندان خردسال مردم را به زمین نریزد. صدای گلوله همچنان از زندان ها و بازداشت گاه‏های فراوان جمهوری اسلامی به گوش می‏رسد... آشوب و شرارت خمینی و دارودسته‏ اش ملت را به عزا و کشور را به سوی اضمحلال و از هم ‏پاشیدگی کامل کشانده است. حکومت جهل و خودپرستی و خیانت این پیر روباهِ متقلب، صنعت و کشاورزی و علم و فرهنگ ملی را به حال رکود و افول کشانده و آسایش و امنیت فردی و اجتماعی را در میهن ما به یک‏ باره از میان برداشته است... ای رفیقان کارگر و ای برادران و خواهران رنجبر در همه شهرها و روستاها... یک دل و متحد به پا خیزید! از توپ و تشر توخالی و تیر و تفنگ پوشالی مشتی اشرار و اوباش بی‏آبرو نهراسید. خیمه و بارگاه این خیره سران را که هوای سلطنت به سرهای بی مغزشان زده است باید بی رحمانه به آتش کشید...

 

رهبران، سازمان دهندگان و رزمندگان قیام سربداران، کمونیست ها و انقلابیونی بودند که در مبارزه با رژیم شاه و سپس طی سال های ۵۷ تا شروع مبارزه مسلحانه در جنگل های آمل، در صحنه های مختلف مبارزاتی از خوزستان تا آذربایجان، از فارس تا خراسان، از مبارزات کارگری و دهقانی تا مبارزه مسلحانه در کردستان تبدیل به انقلابیون آبدیده ای شده بودند. مبارزۀ بزرگ و قیام سربداران اگر چه به هدف خود نرسید ولی به سهم خود راه پیشروی های آینده را هم برای اتحادیه کمونیست ها وهم جنبش انقلابی ایران گشود.

از زمان قیام سربداران تا کنون جامعه ایران دستخوش تغییرات زیادی شده است اما آن تغییری که از هر تغییر دیگری ضروری تر بود و هست یعنی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی هنوز متحقق نشده است. در این فاصله در هیچ نقطۀ جهان، انقلابی که در دستور کار ما کمونیست های انقلابی و وظیفۀ مرکزی و علت وجودی ما است انجام نشده و به پیروزی نرسیده است. هم اینجا است علت اصلیِ سیر قهقراییِ شتابان اوضاع ایران و جهان. شکاف طبقاتی و خفقان سیاسی و بی حقوقی اکثریت مردم در ایران کماکان ادامه دارد. در سطح جهانی سرمایه داری در جستجوی دیوانه وار برای بسط و گسترش سود، شکاف طبقاتی را به جایی رسانده که اکنون چند ده نفر ثروتی برابر با داراییِ نیمی از مردم جهان یعنی سه و نیم میلیارد نفر را کنترل می کنند. صدها میلیون بیکار و آواره تولید شده و نزدیک به یک میلیارد نفر از مردم جهان به غذای کافی در طول روز دسترسی ندارند. محیط زیست چنان شتابان در حال نابودی است که دانشمندان هشدار داده اند «تمدن بشری در خطر است». زن ستیزی و بسط و گسترش شکل های سنتی و مدرن ستم بر زن، مانند حفره زخمی عمیق، زشتی و تعفن نظام سرمایه داری را آشکار می کند و به بشریت نهیب می زند که این نظام جهانی اصلاح ناپذیر را تحمل نکنند!

از قیام سربداران تا امروز چند دهه با سرعت گذشت و حزب ما با گذشتن از فراز و نشیب های بسیار، همواره بر راه و آرمان خود پایدار مانده است اما همچنین تغییر بزرگی را تجربه کرده که در مرکز آن، استوار کردن این حزب بر پایة سنتز نوین کمونیسم و کمونیسم نوین است که بدون آن پایدار ماندن در مسیر انقلاب کمونیستی برای استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران ممکن نخواهد بود. اهمیت این تغییر را بیانیه حزب کمونیست ایران (م ل م) در اول ماه مه روز جهانی کارگر سال 1395 چنین تشریح می کند:

در هر گوشه دنیا علیه انواع و اقسام مظالم سرمایه داری... مقاومت و مبارزه هست. بله مردم میجنگند اما در حالی میجنگند که توهمات تولید شده توسط همین سیستم بر ذهنشان حاکم است... بسیاری از آنها باور کردهاند با کمک خرافۀ دین و بازگشت به گذشته میتوان نیروهای افسارگسیخته سرمایهداری را مهار کرد و عدهای دیگر بر این باورند که گویا میتوان سرمایهداری را اصلاح کرد... اسفناکترین جنبه وضعیت حاضر آن است که کمونیسم انقلابی، یعنی تنها افق و برنامه و جنبشِ واقعاً رهاییبخش در صحنه نیست. اثری از تاریخ و تجربه رهاییبخش آن در میان نیست و این فاجعهبار است. زیرا زمانی که این تاریخ را ندانیم و ابزارهای تولید شده در این تجربه را در دست نداشته باشیم مانند آن است که همین دیروز به دنیا آمدهایم: کودکی شیرخواره در مقابل دشمنی درنده و مجرب! اما در این وضعیت بد، تغییری شگفت و قدرتمند رخ داده است. جهشی نوین در علم کمونیسم نه تنها این تاریخ را حفظ بلکه آن را غنیتر و روشنتر کرده است. با این جهش در علم کمونیسم اکنون میتوان کارکردهای سیستم سرمایهداری و طریقِ نابود کردن آن از طریق انقلاب را بهتر درک کرد. این جهش در علم کمونیسم ساده به کف نیامده است. در طول چهل سال کار سخت و خستگیناپذیر علمی، لایه به لایه تجربه موج اول انقلاب کمونیستی بررسی شده و درسهای آن تجربه عظیم با دقت و وسواس سنتز شده است تا بتوانیم موج دوم را آغاز کنیم. بسیاری از اشتباهات مرحله اول شناسایی و نقد شدهاند. اشتباهات موجود در بدنه عمدتاً صحیح علم کمونیسم (که توسط مارکس بنیانگذاری و توسط لنین و مائو تکامل یافته است) کنار گذاشته شده و بدنه اصلی و درست آن در سطحی عالیتر سنتز شده است. بدین ترتیب، سطح بالاتری از علم انقلاب تولید شده است که میتواند جهانِ پیچیده را صحیحتر و بیابهامتر تشریح کند و راه پرپیچ و خمِ تغییرِ انقلابی آن را با دقت و وضوح بیشتری ترسیم کند. جهش نوین در علم کمونیسم سنتز نوین کمونیسم نام دارد و محصول کار سخت و خستگیناپذیر بزرگترین انقلابی زمان ما، باب آواکیان است. بیتردید این تولیدِ علمی رهاییبخش همردیف کار بزرگ مارکس است و چارچوبی در اختیار ما میگذارد تا مرحله دوم انقلاب کمونیستی را آغاز کنیم؛ سلاحی به دست ما میدهد تا در مقابل چالشِ خلاص شدن از شر سرمایهداری در سراسر جهان که عاجلترین نیاز پرولتاریا و کل بشریت است، سربلند کنیم.

 

همچنین زنده یاد رفیق  امیرحسن پور در سی و دومین سالگرد قیام آمل در رابطه با ابعاد سیاسی-نظامی آن قیام چنین نوشت:

...جنگی که امروز در خاورمیانه در جریان است و مدام گسترش می یابد، جنگ طبقات ارتجاعی علیه همدیگر و علیه مردم است. زیرا جنگ جزیی لاینفک از جامعه ی طبقاتی است و روابط طبقاتی خصمانه سرچشمه برخوردهای مسلحانه و جنگ ها است. بنا بر این سوال این نیست که جنگ آری یا نه؟ چرا که نمی توان با موعظه به مصاف جنگ رفت. سوال این است که چه نوع جنگی؟ در ارزیابی از هر جنگ و مبارزات مسلحانه گوناگون از جمله سربداران در درجه اول باید پرسید که رهبری جنگ کدام جریانِ طبقاتی و سیاسی است؟ سیاست این جنگ چیست؟ از آن جا که جنگ ادامه سیاست به طریقی دیگر است، در ارزیابی از خصلت و ماهیت هر جنگی اول باید سراغ سیاست حاکم بر آن، افق و برنامه و رهبری آن رفت و بعد پرسید آیا جنگ و مبارزه مسلحانة مورد نظر، جنگی هست که جامعه ای دیگر با خصائل و کیفتی دیگر را منعکس  کند و اگر موفق شود،  می تواند چنان جامعه ای را برقرار کند؟! همچنین اگر می توان گفت که یک جنگ بر مبنای رهبری و افق و برنامه اش، انقلابی است، سوال این است که استراتژی نظامی اش چه باید باشد که بتواند نیروی دشمن را شکست بدهد و دولت را سرنگون بکند و بعد بتواند به برچیدن نظم موجود و ساختن جامعه ای نوین بپردازد؟ ساختن جامعه ای نوین چالشی به مراتب جدی تر از کسب قدرت سیاسی است و احتیاج به آگاهی انقلابی، نیاز به رهبری حزب و تئوری دارد.

 

رفیقی از حزب کمونیست انقلابی آمریکا (RCP) در مراسم انترناسیونالیستی به مناسبت سی و دومین سالگرد قیام سربداران گفت:

برخی از ما افتخار آشنایی با رفقایی را داشتیم که در تدارک و جنگ سربداران فعال بودند و یا جان خود را در امواج ترور ارتجاعی که ملّایانِ درنده خو به انتقامِ قیام آمل به راه انداختند، از دست دادند. برخی از این رفقا به دلیل خدماتشان در ترویج کمونیسم و آموزه های مائوتسه دون در آمریکا، احترام عمیقی در میان رفقای حزب کمونیست انقلابی آمریکا داشتند. برای من افتخاری واقعی است که امروز همراه با رفقا و هواداران حزب کمونیست ایران (م ل م) و کمونیست های انقلابی از دیگر نقاط جهان در این جا هستم تا به یاد آنان ادای احترام کنم.... نمونه های دیگری از قیام ها در تاریخ انقلاب پرولتری هست که شکست خوردند اما راه را برای پیشروی آینده باز کردند. کمون پاریس را به خاطر بیاوریم. مارکس حتا قبل از این قیام امید کمی به پیروزی آن داشت اما وقتی قیام آغاز شد، مانند بسیاری از پاریسی ها با دل و جان از آن دفاع کرد و درس های تعیین کننده ای از آن بیرون کشید که تا همین امروز یار و یاور ما هستند. یا به یاد بیاوریم که لنین قیام عید پاک دوبلین را گران قدر دانست. آن قیام از جهات بسیار، ضعیف تر از قیام آمل بود و بسیار سریع تر از قیام آمل سرکوب شد. اما لنین آن هایی را که این قیام را «کودتا» خوانده و کم اهمیت می دانستند، خوار شمرد و مورد شماتت قرار داد. به این فکر کنید که ما چگونه به سربداران افتخار می کنیم و یادشان را گرامی می داریم و این احساس را مقایسه کنید با حس تحقیر و نفرتی که به درستی هر انسان با شعور و شرافتمند نسبت به آن رویزیونیست ها و خائنینی دارد که در شکار انقلابیون به رژیم کمک ‏کردند و در گوشه خیابان ها ایستادند، انقلابیون را شناسایی کرده و با انگشت به شکارچیان نشان دادند. در میان رزمندگان سربدار گیجی زیادی در مورد خط و سیاست و استراتژی موجود بود اما این اشتباه ها، اشتباه رفقایی بود که عزم جزم کرده بودند از اپورتونیسم راست گسست کنند، مصمم بودند پرچم انقلابی را که در حال نابودی بود بلند کنند و پرچم کمونیسم را برافراشته نگاه دارند. به این معنا آنان فرزندان به حق کموناردها بودند. امروز جنبش کمونیستی در سطح جهان و در خاورمیانه ضعیف است. باب آواکیان در مورد موقعیت آن می گوید، در سطح جهان کمونیسم به مویی بند است. و این ارزیابی درست است. پس، با تمام قوا باید آن را نجات دهیم و نجاتش وابسته به آن است که کمونیسم را به سطحی عالی تر برسانیم. ما می دانیم که رفقای ما در ایران همانند کمونیست های انقلابی در همه کشورها، عده ای کم هستند. اما در عین حال می دانیم که آنها هنوز در حال مبارزه اند. می دانیم که این رفقا نه تنها خاکستر گرم مبارزات گذشته و تداوم مبارزه در ایران و در سراسر جهان را با خود حمل می‏کنند بلکه همچنین در این جهان در زمره عده قلیلی هستند که با قدرتمندی به دفاع از سنتز نوین بلند شده اند و برای گسترش آن در جهان می جنگند. آیا می توان تردیدی در این امر داشت که قهرمانی، دوراندیشی و فداکاری سربداران، پایه و اساس بسیار مهمی را برای شکل گیری و پیشروی حزب کمونیست ایران (م ل م) فراهم کرد؟! امروز در ایران و جهان، ما نیازمند سربدارانی بیشتر، سربدارانی بهتر با درکی تیزتر در مورد هدف و حتا دوراندیش تر هستیم. نیازمند توانایی بالاتر در ادغام توده های مردم در فرایند یک مبارزه پیوسته هستیم. اما نمونه سربداران، در تمام دورانی که شعله های مبارزه انقلابی برای استقرار یک دولت پرولتری در ایران یا در دیگر نقاط جهان دوباره برافروخته می شود، به ما الهام و شجاعت خواهد بخشید و با شعله ور شدن نبرد و رسیدن لحظه شیرین پیروزی، مبارزینِ آینده اندکی تامل کرده و به یاد سربداران خواهند گفت: «رفقا سپاس!». 

اینک در سی و هفتمین سالگرد قیام سربداران وقتی به آن قیام آن فکر می کنیم احساس چندگانهای ما را فرا می گیرد: حسی از خشم و نفرت مضاعف نسبت به رژیم جمهوری اسلامی، ایدئولوژی و نظام طبقاتی آن؛ حسی از غرور و وفاداری به قیام آمل که بر افروخته شدن شعلههایاش در بهمن 60 دلهای مردمِ متنفر از این رژیم را گرم و پیکر دشمن مردم را به لرزه انداخت؛ احساسی از خاطره و احترام به رفقای جان باختهمان که، سر در راه رهایی مردم گذاشتند، احساسی از تعهد و الزام به جمعبندی علمیتر از این تجربه بزرگ، حسی از آرمان و امید به فعلیت زندهی انقلاب کمونیستی و عزم و اراده در راه استقرار جمهوری سوسیالیستی نوین در ایران در خدمت به رهایی بشریت در سراسر جهان.

 

حزب کمونیست ایران (مارکسیست لنینیست مائوئیست) بهمن ۱۳۹۷

 

      
بازگشت
htm  pdf
 
تماس با ما 
فيس بوک 
تويتر      
حزب کمونيست ايران (م.ل.م)
را دنبال کنيد در